بسیج مرودشت

وبلاگ خبری تحلیلی مذهبی بسیج مرودشت

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بسیج مرودشت خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی داروغه بغداد در اجتماعی که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هیچ کس

نتوانسته است مرا گول بزند.

 بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاری ندارد، ولی به زحمتش نمی ارزد. داروغه گفت:

چون از عهده ات خارج است، این حرف را می زنی و الا مرا گول می زدی.

 بهلول گفت: حیف که الان کار دارم و الا ثابت می کردم که گول زدنت کاری ندارد.

داروغه گفت: حاضری بروی کارت را انجام بدهی و فوری برگردی؟

 بهلول گفت: بله به شرط آن که از جایت تکان نخوری.

 داروغه قبول کرد و بهلول رفت و تا چندین ساعت داروغه را معطل کرد و بالاخره

بازنگشت.

 داروغه پس از این معطلی شروع به غر زدن کرد و گفت: این اولین باری است که این

دیوانه مرا گول زد.

 

[ دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:بهلول , بغداد , داروغه , عبرت , پند و اندرز , حکایت , بهترین داستان , داستان زیبا , داستان , حکایت , واحد عبرت,

] [ 17:18 ] [ رضا مردانه ( عمار رهبری) ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه